پس از نمایش اولین تریلر عنوان the last of us همه طرفداران سونی میدانستند قرار است یک شاهکار دیگر را از سونی و ناگتی داگ شاهد باشند گویا ستون اصلی کاخ با شکوه پلی استیشن بدون ناگتی داگ را نمیشود متصور شد.
در گذشته پلی 1 را با کراش و پلی 2 را با جک و دکستر و پلی 3 را با سری آنچارتد توسط ناگتی داگ در یاد ها و خاطرات ثبت کرد
اما اکنون با داستانی طرف هستیم که بر خلاف تمام آن ها داستانی شیرین و با پایان های خوش نیست
داستانی به تلخی و غمگینی که تاکنون تجربه ای به مانند آن را نکرده اید ، لست 1 دنیایی را نشان داد که توسط یک بیماری به نابودی کشیده شد اما آیا یک بیماری و موجودات بیمار تنها مقصران آن دنیا بودند آیا باید از آنها بیش از هر چیزی وحشت داشت
داستان طی 20 تا 30 سال زندگی انسان هایی که بعد از نابودی دنیا زنده مانده اند را نشان میدهد ، انسان هایی که اولویت اصلی آن ها تنها زنده ماندن است و اصلا برایشان مهم نیست به جه قیمتی ، و هر کسی در این راه کم بیاورد و یا حتی بدشانس باشد خواهد مرد
جوِئل دختر خود را در ابتدای سری اول از دست داده و اکنون با دروغی که به الی گفته آن را کنار خود دارد گویا جوئل در ذهن خود به این فکر میکند اکنون دوباره دخترش را کنارش دارد
جوئل با پشت کردن به ساخت واکسن الی را نجات داد و به دنیایی پشت کرد که انسان های بیگناه هر روز در حال کشته شدن در آن بودن همه این اتفاق ها با اراده جوئل ممکن بود به پایان برسد ولی هیچ کدام ما آن لحظه بجای آن پدر نبودیم تا به این فکر کنیم چرا باعث شد به این نتیجه برسد که زنده ماندن الی از نجات دنیا هم بهتر است
الی زنده ماند و جوئل راضی از این اتفاق اما سرنوشت قرار نیست بگذارد جوئل حس پدرانه اش را تجربه کند
اکنون دنیا بسیار مکانی پر خطر از هر زمان میباشد هر روز انسان های از کوچک تا بزرگ توسط کلیکر ها و حتی انسان های دیگر کشته میشوند ، جوئل که به الی میگفت برایش مهم نیست چه اتفاق هایی تا الان برایش افتاده و مدت زیادی برای زنده ماندن تلاش کرده و اکنون زنده ماندن برایش مهم است و اینکه برای چه زنده بمانی را بالاخره پیدا خواهی کرد ، در نهایت اسیر حرف تس شد ، تس لحظات آخر عمر خود به جوئل گفت که بالاخره یکروز شانس ما هم تمام خواهد شد
و این اتفاق غمگین ترین اتفاق برای طرفداران این عنوان بود طرفدارانی که نزدیک به 8 ، 9 سال به پای این عنوان بودند و با شخصیت های اصلی آن ارتباطی عمیق برقرار کرده بودند حالا برایشان بسیار سخت و غیر قابل باور است با شخصیت اصلی بازی بطور ناگهانی وداع کنند ، آنقدر ناگهانی که خود جوئل هم ندانست به چه دلیل کشته شد
الی هم که مانند جوئل و هر کسی دیگر در این دنیا ، که عزیزان خود را بر اثر بیماری از دست داده اند ، شاهد تجربه از دست دادن نزدیکان خود بوده اما این بار با همه آن ها فرق داشت این بار کسی را از دست داده بود که او را مانند دختر خود دوست داشت و جانش هم را برای او میداد و او را نجات داد به قیمت نابودی دنیا ، الی اکنون فقط خواهان یک چیز است ، خواهان انجام یک حس که بطور غریضی در همه انسان ها پدیدار خواهد شد حس انتقام
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.